” اپیزود اول “ رضوان: عاشق شده بود علیرضا: ھمین؟! رضوان: ھمین کمھ؟ علیرضا: خیلیم نیستا! رضوان: تو نمیفھمی! علیرضا: تو میفھمی؟ رضوان: میفھمم ولی درک نمیکنم! علیرضا: مگھ فرقیم داره؟ رضوان: حالیت نیست!
” اپیزود دوم “ پریا: زمزمھ یک ترانھ_ یک شعر_ نثر_ ھرچیزی! متین: قرصتو بخور پری. پریا: تکرار ھمان شعر… متین:نخوری باز سرت درد میگیره. پریا: شعر… متین:پری؟ پریا: شعر… متین: پریا!
پریا: شعر… متین: بھ درک. نخور تا از سردرد بمیری! نصفھ شب نالھ کردی نکردیا! (سکوتصدای در بستھ شد کھ خبراز رفتن متین میدھد)
پریا: وقتی رفتی اندوه ماند و اندوه. از پاره ابرھای ھجر باران شوق میبارید و این تکھ گوشت افتاده در قفس، قفسھ سینھ ام را آتش میزد و من ذوب میشدم و پروانھ ھا نھ، فرشتھ ھا حیرت می کردند و این وقتی بود کھ ھنوز دست ھات انگشتانم را نبوییده بودند…
” اپیزود سوم ”
ساسان: چشماش رنگ آسمون بود…سیاھھ سیاه! اونقدر سیاھیش غلیظ بود کھ آدم میترسید زل بزنھ تو نگاھش! سیاه بود و زلال! شاعر بود… وقتی دلش میگرفت یا میترسید مدام زیرلب شعر میگفت، ترانھ میخوند! رابطمون یھ رابطھ یکی دوروزه نبود کھ… سال ھا بود میشناختیم ھمو!
” اپیزود چھارم “
رضوان: متین میگھ ھر روز حالش داره بدتر میشھ! علیرضا: ولی من ھنوز نفھمیدم چرا؟ متین میگھ قرصاشو ھم نمیخوره! _ واقعا فقط عاشق شده؟ یعنی ھیچ دلیل دیگھ ای نداره؟ _ متین میگھ وقتی خوابھ از سردرد نالھ میکنھ وقتیم بیداره مدام شعر میخونھ… _ اصلا بھ حرفام گوش میدی؟ _ مگھ تو بھ حرفای من گوش میدی؟ _ من تا نفھمم چی بھ چیھ کھ نمیتونم اظھار نظرکنم کھ…! _ ده بار توضیح دادما…خودتم کھ دیدیش! _ من چی دیدم؟ یھ دختر با لباس سفید کھ گوشھ حیاط ایستاده و زل زده بھ دستاش…مدامم زیرلب با خودش حرف میزنھ!
_ جای تیغھ! _ چی؟ _ بھ جای تیغ رو دستاش نگاه میکنھ! _ بس کھ با این رفیقای خل و چلت گشتی روانی شدی… _ مواظب حرف زدنت… _ دیگھ نمیری اون تیمارستان کوفتی! اسم پریا رو ھم نشنوم دیگھ!
” اپیزود پنجم “ ساسان: بد نبود…من خیلی دوسش داشتم… اصن عاشقش بودم…عاشق خنده ھاش…عاشق مھربونیاش… عاشق شعراش! من فکر میکردم چون دوسش دارم ھمیشھ اول شعراشو واسھ من میخونھ! اما بعدش…
وب سایت بازینام | بازینام مجله فرهنگ ، ادب و هنر |
8 دیدگاه
امیرمحمدحسنوند
· اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۱:۵۳ ق٫ظ
قشنگ بود.خوشحال که روز به روز پیش رفت میکنی
فاطمه حسینی
· اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۳:۳۳ ق٫ظ
خیلی قشنگ بود و آدم جذبش میشه و نمیتونه ناتمام ولش کنه و ذهنه ادم رو مشغول میکنه طوری که دغدغه ادم میشه تا اخر خوندنش و فکر کردن بهش
به خاطر پیشرفت ها و موفقیت هات برات خوشحالم
مریم دالوند
· اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۸:۲۰ ب٫ظ
عااااالی بود عزیزدلم
Mrym
· اسفند ۳, ۱۳۹۹ در ۱:۱۷ ق٫ظ
واقن عالی :)من ک محو نوشته ها شدم…تو همیشه عالی دردت بجونم واقن تو همه چی بی نظیری افتخار من😍❤️موووفق باشی قلبم بازم بدرخشی
هادی توسلی
· اسفند ۳, ۱۳۹۹ در ۱:۲۳ ق٫ظ
واقعا عالی بود ،ایشالله موفقیت های بیشتر و بیشتر ❤💙
آصفه حسن زاده
· اسفند ۵, ۱۳۹۹ در ۴:۰۴ ب٫ظ
سلام. قشنگ بود
شیرین رشنو
· اسفند ۵, ۱۳۹۹ در ۴:۴۴ ب٫ظ
بسیار تاثیر گذار و کامل و مختصر،بیان یکی از ابعاد حقیقی عشق
نفس دالوند
· اسفند ۶, ۱۳۹۹ در ۲:۰۶ ق٫ظ
دنیا با هنرمندان زیباست. واقعا یک هنرمند خوش ذوق با استعداد ک کلمه ای ب وسعت دریا《عشق》رو باقلم زیبا ب تصویرکشیده.خانم دالوندعزیز ازصمیم قلب براتون بهترین هارو آرزومندم. سپاس فراوان
هشتمین جشنواره دیالوگ و مروری بر روند این جشنواره هشتمین جشنواره دیالوگ بازینام با معرفی ۴ اثر برگزیده از سوی هیئت داوران به کار خود پایان داد هشتمین جشنواره ادبی اینترنتی دیالوگ بازینام که به ادامه مطلب…
داستان کوتاه مروارید | بخش مسابقه داستان کوتاه مروارید به نویسندگی عادل دولتشاهی در روزهای خیلی خیلی دور، روی یک تپه شنی، روبهروی خلیج فارس، مروارید با خالهاش زندگی میکرد.خانهی آنها کوچک بود ولی برای ادامه مطلب…
داستان کوتاه انگشترس | بخش مسابقه داستان کوتاه انگشترس به نویسندگی مهدی ملکی شخصیت نمایش: انگشتر (رکاب طلا و سنگ یاقوت سرخ) صحنه:خالی و بی آرایه (نور موضعی آرام آرام بر روی بازیگر نقش انگشتر ادامه مطلب…
8 دیدگاه
امیرمحمدحسنوند · اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۱:۵۳ ق٫ظ
قشنگ بود.خوشحال که روز به روز پیش رفت میکنی
فاطمه حسینی · اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۳:۳۳ ق٫ظ
خیلی قشنگ بود و آدم جذبش میشه و نمیتونه ناتمام ولش کنه و ذهنه ادم رو مشغول میکنه طوری که دغدغه ادم میشه تا اخر خوندنش و فکر کردن بهش
به خاطر پیشرفت ها و موفقیت هات برات خوشحالم
مریم دالوند · اسفند ۲, ۱۳۹۹ در ۸:۲۰ ب٫ظ
عااااالی بود عزیزدلم
Mrym · اسفند ۳, ۱۳۹۹ در ۱:۱۷ ق٫ظ
واقن عالی :)من ک محو نوشته ها شدم…تو همیشه عالی دردت بجونم واقن تو همه چی بی نظیری افتخار من😍❤️موووفق باشی قلبم بازم بدرخشی
هادی توسلی · اسفند ۳, ۱۳۹۹ در ۱:۲۳ ق٫ظ
واقعا عالی بود ،ایشالله موفقیت های بیشتر و بیشتر ❤💙
آصفه حسن زاده · اسفند ۵, ۱۳۹۹ در ۴:۰۴ ب٫ظ
سلام. قشنگ بود
شیرین رشنو · اسفند ۵, ۱۳۹۹ در ۴:۴۴ ب٫ظ
بسیار تاثیر گذار و کامل و مختصر،بیان یکی از ابعاد حقیقی عشق
نفس دالوند · اسفند ۶, ۱۳۹۹ در ۲:۰۶ ق٫ظ
دنیا با هنرمندان زیباست. واقعا یک هنرمند خوش ذوق با استعداد ک کلمه ای ب وسعت دریا《عشق》رو باقلم زیبا ب تصویرکشیده.خانم دالوندعزیز ازصمیم قلب براتون بهترین هارو آرزومندم. سپاس فراوان