داستان کوتاه تَرین | نویسنده احسان سلیمیان | بخش مسابقه هشتمین جشنواره دیالوگ

داستان کوتاه تَرین | نویسنده احسان سلیمیان

دختر: خب؟…
پسر: خانوم جون هم گفت تابستون. نه نه گفت تابستون ۸۹ چون تو به دنیا اومدی.

دختر: آقاجون چی گفت؟
پسر: هیچی. آقاجون نشسته بود پشت میزش، دستشو گذاشته بود زیر چونه ش، نگاه می کرد.

دختر: سیگار می کشید؟
پسر: نه. زُل زده بود من، لبخند می زد.

دختر: چرا؟
پسر: نمی دونم.
دختر: خب، دیگه؟
پسر: دیگه بعدش داداشت گفت زمستون. بعد مامانت گفت نه عمه زمستون نه.

زمستون از وقتی بابا و مامانت رو کرد زیر خاک دیگه قشنگ نیست.

بعدش هم بغض کرد رفت تو اتاق در رو هم بست. بابات گفت عه، این چه حرفیه جلو بچه می زنی؟!
دختر: تو چی گفتی؟
پسر: گفتم من خودم می دونم ۹ سال پیش بابا و مامانم مُردن. خودم می دونم کرونا گرفتن، بیمارستان بستری شدن، بعدم خودشون خاکشون کردن.

ولی اینا که تقصیر زمستون نیست عمه. اینو بلند گفتم که ازتو اتاق بشنوه… گفتم تقصیر خودشون هم نبود. اون موقع که مثل حالا نبود.

داستان کوتاه تَرین

بابام باید هر روز ۴ صبح بیدارمی شد می رفت بیرون که کار کنه که پول در بیاره که اجاره خونه بده که خرج منو بده… همون سر کارش هم کرونا گرفت.

ماسک هم می زدها، دستکش هم دستش می کردها، ولی گرفت دیگه. مامانم هم تقصیرنداشت. تازه من رو به دنیا آورده بود، بدنش ضعیف بود. میخواست از بابام مراقبت کنه، خودش هم گرفت…

خانوم جون گریه ش گرفت. بابات گفت تو اینا رو از کجا می دونی؟ گفتم آقاجون برام تعریف کرده.
دختر: سیگار روشن کرد؟
پسر: نه، ولی چشماش برق زد… بعدم تو صدام کردی.

داستان کوتاه تَرین | نویسنده احسان سلیمیان

رفتم دوربینم رو برداشتم به داداشت گفتم لنزتو بهم
بده. گفت خودت که داری. گفتم مال من نرماله. یه پرسپکتیو دیگه ای می خوام، تِله لازم دارم. گفت اصلاً مگه تو می خوای عکاس بشی؟ گفتم هر ماه که با آقاجون می رم سر خاک بابا و مامان بهشون می گم بزرگ
که شدم دکتر می شم. اما ته دلم می خوام عکاس بشم.

دختر: حالا می خوای چیکار کنی؟
پسر: فکر کنم همون عکاس بشم.

دختر: نقاشی قشنگترین فصل رو می گم.
پسر:آهان. نمی دونم، معلممون گفت قشنگترین.

دختر: …
پسر: بهار…
دختر: بله.

پسر: ژست بگیر یه پُرتره ازت بگیرم.
دختر: واسه چی؟
پسر: می خوام ببرم واسه معلممون.
دختر: …
پسر: …

اینستاگرام بازینام


بازینام

وب سایت بازینام | بازینام مجله فرهنگ ، ادب و هنر |

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *