داستان کوتاه اتوبوس

داستان کوتاه چهار سال و ده ماه و یازده روز و… ، نویسنده:شهلا رضاسلطانی (ششمین جشنواره دیالوگ)

شهلا رضا سلطانی با داستان کوتاه چهارسال و ده ماه و یازده روز و… داستان کوتاه : چهار ده سال و یازده ماه و ده روز و…نویسنده : شهلارضا سلطانی بخشی از داستان کوتاه :چهار سال و ده ماه و یازده روز و… مرد لیوان چایی را روی میز کوبید، ادامه مطلب…

جشنواره داستان کوتاه

آثار راه یافته به هشتمین جشنواره ادبی اینترنتی دیالوگ معرفی شدند

جشنواره داستان کوتاه دیالوگ با ۱۸ اثر در بخش مسابقه رقابت هیجانی بین هجده نویسنده و هجده داستان کوتاه در هشتمین جشنواره ادبی اینترنتی دیالوگ باتوجه به تعداد بالای متقاضیان حضور در جشنواره داستان کوتاه دیالوگ و تمدید مهلت ارسال آثار ، همزمان با به پایان رسیدن این مهلت کار ادامه مطلب…

نسرین پرک

باید بروم سراغ دیوارهای دیگر|نویسنده:نسرین پرک|بخش جنبی پنجمین جشنواره دیالوگ

نسرین پرک | بخش مسابقه پنجمین جشنواره دیالوگ نسرین پرک نویسنده داستان کوتاه باید بروم سراغ دیوارهای دیگر | بخش مسابقه پنجمین جشنواره ادبی اینترنتی دیالوگ بازینام -اوه، اوه عجب چشایی داره پدرسوخته! مثل چش روباه می‌مونه، غلط نکنم جای منو تو دلت بگیره خانوم!-بده ببینم بچمو!بچه را آهسته توی ادامه مطلب…

بخارهای فنجان

بخار های فنجان نیما کوچولو| نویسنده:نیلوفرناظری

بخارهای فنجان نیما کوچولو | بخش مسابقه پنجمین جشنواره دیالوگ بازینام | نویسنده : نیلوفر ناظری بخارهای فنجان نیما کوچولو اول برای مدتی روبروی فنجان داغی از قهوه نشسته و با بخارهای آن گپ می زنم.وقتی بچه بودم با بخار فنجان قهوه و کتری و چای و دود سیگار برای ادامه مطلب…

داستان کوتاه جشنواره دیالوگ

چپ و اشتباه |نویسنده:امیرعلی آقا محمدی | پنجمین جشنواره دیالوگ

داستان کوتاه جشنواره دیالوگ | نویسنده : امیرعلی آقامحمدی داستان کوتاه جشنواره دیالوگ | داستان کوتاه چگ و اشتباه به نویسندگی امیرعلی آقا محمدی هوا کاملا روشن شده بود و افتاب داشت پوست زردالوها را طلا کوب می کرد،صدای گله های گوسفندان و گاوها از دور و نزدیک شنیده می ادامه مطلب…

مریم عرفانی

مریم عرفانی | داستان کوتاه کارنامه | پنجمین جشنواره دیالوگ

مریم عرفانی نویسنده داستان کوتاه کارنامه | پنجمین جشنواره دیالوگ | بازینام  داستان کوتاه ” کارنامه ؛ نویسنده:مریم عرفانی / جشنواره دیالوگ توی راه مدرسه دیده بودمش، از اون مدل جدیدا بود. از اونهایی که همسن و سالای من، با دیدنش چشاشون برق می‌زد و آرزوش رو داشتند. یکی دو ادامه مطلب…