رادیو داستان
داستان صوتی پشت آن سنگ | درامافون صدای داستان های کوتاه
متن داستان صوتی پشت آن سنگ تمام شب را پرسه زده بود. باران تندی گرفت. در کوچه کسی نبود. او بود و تنهاییش. کناره درب مغازه ای رفت و آنجا پناه گرفت تا شاید بارش آرام گیرد و او به راهش ادامه دهد. راهی که نمی دانست قرار است به کجا برسد ادامه مطلب…