محمت نصرت ملقب به عزیز نسین ، نویسنده اهل ترکیه | این نویسنده نامدار ترکبیه ای در زمان حکومت عثمانی در سال ۱۹۱۵ در شهر استانبول ترکیه به دنیا آمد. این نویسنده ترک به دلیل گرابیش های سیاسی بسیاری که داشت چندباری توسط دولت به زندان افتاد و به همین دلیل به شدن تحت نظر سیستم اطلاعاتی ترکیه بود به همین خاطر بیشتر نوشته های این نویسنده با نام های دیگر ویا با اسامی مستعار از این نویسنده در روزنامه ها منتشر شد. داستان کوتاه گوسفندی که گرگ شد به عنوان یکی از داستان های معروف این نویسنده توسط گروه رادیوبازینام و به روایت الناز بیضایی با عنوان داستان صوتی گوسفندی که گرگ شد تهیه و تولید گردید.
داستان صوتی گوسفندی که گرگ شد
به نویسندگی عزیز نسین نویسنده نامدار ترکیه ای و به روایت الناز بیضایی
رادیو بازینام
کوتاه درباره داستان
این داستان درباره چوپانی است که با گوسفندان خود رفتار خوبی ندارد وهمین امر باعث می شود تا گوسفندان این چوپان به گرگ های تندخو وخشن تبدیل شوند.
در روایت صوتی این داستان سعی شده تا تمام نکات طنز و شیرینی روایت به بطور کامل و دقیق در راستای انتقال اصل قصه رعایت شود.
الناز بیضایی خوانشگر و راوی این داستان از صدا پیشگان و فعالان تئاتر و رادیو می باشد که کار روایت این داستان را به عهده گرفته است.
که پیشنهاد می شود شنیدن داستان صوتی را از دست ندهید
شما نیز برای معرفی تولیدات وآثار فرهنگی ادبی خودتان در قالب داستان های کوتاه و بلند وهمچنین داستان های صوتی می توانید با ارسال نمونه کار های خود ازطریق ایمیل بازینام و یا از طرق مراجعه به بخش تماس با ما در منوی اصلی سایت بازینام با ما مکاتبه کنید.
سایت بازینام در نظر دارد ازمیان علاقه مندان به همکاری در زمینه تولیدات آثار صوتی در قالب داستان های صوتی و پادکست های آموزی همکاری نماید.
داستان صوتی : مسـئلهی هفتـم مفروض است: الف) ناصر عاشق ستاره است. ب) مراد عاشق ستاره است ج) عشق ناصر به ستاره از عشق مراد به ستاره ۳۷درصد بزرگتر است. د) عشق ستاره به ناصر ادامه مطلب…
داستان صوتی روزهای هفته داستان صوتی از مجموعه داستان های صوتی هفت روز هفته متن داستان صوتی این هفته :روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند : شنبه بدترکیب و ادامه مطلب…
متن داستان صوتی پشت آن سنگ تمام شب را پرسه زده بود. باران تندی گرفت. در کوچه کسی نبود. او بود و تنهاییش. کناره درب مغازه ای رفت و آنجا پناه گرفت تا شاید بارش آرام گیرد ادامه مطلب…
1 دیدگاه
فریدون · اردیبهشت ۲۳, ۱۳۹۵ در ۶:۳۱ ب٫ظ
داستان بسیار عالی و خوانشگر فوق العاده و دقیق کار کرده است.