نقد و بررسی و فیلمنامه و داستان  فیلم محله چینی‌ها Chinatown

رومن پولانسکی با «محله چینی ‏ها» نه‏ تنها به ژانر نوآراز نفس افتاده حیثیت و اعتباری دوباره بخشید، بلکه با بازتعریف دوباره از مختصات و ویژگی‏ها و مفهوم نوآر، محدوده ‏ها و مرزهای آن را گسترش داد و بی‏ اغراق یکی از دو سه نوآر بزرگ و مثال‏ زدنی تاریخ سینما را خلق کرد

خلاصه داستان فیلم محله چینی ها
سال ۱۹۳۷ –لس‌آنجلس- زنی به ج. ج. گیتس کاراگاه خصوصی مسائل خانوادگی مراجعه کرده و مدعی می‌شود که همسرش هالیس مالری رئیس منابع آب شهر با دختر جوانی رابطه دارد. با افشای این رابطه و به قتل رسیدن مالری، گیتس برای پی‌گیری ماجرا کنجکاوی بیشتری نشان می‌دهد. هرچند ستوان اسکوبار که زمانی با گیتس در محله چینی‌ها همکار بوده، او را از این پرونده برحذر می‌کند. گیتس پی می‌برد که اولین مالری همسر هالیس، دختر نوآکراس شریک سابق هالیس و طراح سد شهر است. گیتس ارتباط صمیمانه‌تری با اولین پیدا می‌کند و شبی پس از تعقیب او پی می‌برد که اولین دختری را که با همسرش رابطه داشته، زندانی کرده است. گیتس به اولین مظنون می‌شود، اما کراس تایید می‌کند که همه این جنایت‌ها زیر سر او بوده.‌.‌.

درباره فیلمنامه و اصول نوشتارمحله چینی ها

سید فیلد در کتاب مشهور چگونه فیلمنامه بنویسیم؟، فیلمنامه محله چینی‌ها را یک نمونه درخشان برای تدریس در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی معرفی می‌کند. در اکثر فهرست‌های مرتبط با برترین فیلمنامه‌های تاریخ سینما هم محله چینی‌ها جایگاه بالایی دارد. این میزان از اعتبار، نه فقط به واسطه رعایت دقیق اصول اساسی سید فیلدی، که همچنین به دلیل پیچیدگی‌هایی است که رابرت تاون از دل همین ساختار چارچوب‌بندی شده استخراج می‌کند. به عنوان نمونه کافی است به یکی از این پیچیدگی‌ها اشاره کنیم. سید فیلد در کتابش سه نوع کشمکش و رابطه متقابل را در یک فیلم داستانی معرفی می‌کند: ۱) شخصیت‌ها طی رفع نیاز دراماتیک خود دچار کشمکش می‌شوند. مثلاً فردی برای کاری نیاز به پول دارد. چگونه قرار است این پول را فراهم کند؟ ۲) شخصیت‌ها در طول فیلم با شخصیت‌های دیگر دچار برخورد می‌شوند. ۳) شخصیت‌ها با خود کشمکش پیدا می‌کنند. مثلاً شخصی برای دزدی از بانک باید بر ترسش از زندان غلبه کند.

محله چینی‌ها با یک داستان به ظاهر ساده آغاز می‌شود. یک کارآگاه خصوصی به نام جیک گیتس (جک نیکلسون) پرونده‌ای را درباره یک آدم کله‌گنده می‌پذیرد که ظاهراً مشکوک به خیانت به همسرش است. تا حول و حوش دقیقه ۲۰ محله چینی‌ها حول محور تحقیقات جیک در این زمینه می‌گردد و بنابراین با دسته اول کشمکش‌های سید فیلدی روبه‌رو هستیم. (جیک چگونه قرار است خیانت مولری به همسرش را اثبات یا رد کند؟) با برخورد جیک با خانم مولری واقعی (فی داناوی) پلی بین دسته اول و دوم کشمکش‌های معرفی‌شده زده می‌شود و با پیدا شدن جنازه آقای مولری در حول و حوش دقیقه سی فیلمنامه (یعنی دقیقاً با پایان یک‌چهارم ابتدایی) وارد فاز دوم فیلمنامه می‌شویم. حالا جیک باید با آدم‌های متعددی سر و کله بزند. در راه حل این پرونده با اوباشی روبه‌رو می‌شود که بینی‌اش را می‌برند. خانم مولری چیزی را از جیک مخفی می‌کند که او می‌خواهد از آن سر در بیاورد. آقای یلبرتون هم به عنوان یک مظنون طبیعتاً به جیک روی خوش نشان نمی‌دهد و نوح کراس هم زرنگ‌تر از این حرف‌هاست که اطلاعات به‌دردبخوری به جیک بدهد. پس حالا جیک نه تنها طی رفع نیاز دراماتیک خودش دچار کشمکش می‌شود بلکه باید با شخصیت‌های دیگر هم مبارزه کند.  با آغاز رابطه صمیمانه میان جیک و خانم مولری (که به طور مشخص می‌توان آغازش را زمانی دانست که خانم مولری، جیک را استخدام می‌کند، یعنی تقریباً جایی که نیمی از زمان فیلمنامه سپری شده است) دسته سوم کشمکش هم وارد داستان می‌شود. حالا جیک نه تنها باید هم راز ماجرا را کشف کند و هم تقابل‌هایش با آدم‌های مختلف را پیش ببرد، بلکه با مشکل سومی هم روبه‌رو می‌شود. هر چه جیک بیشتر به نقش خانم مولری در ماجرا بیشتر پی می‌برد، بیشتر بر سر دوراهی قرار می‌گیرد. همان چیزی که معمولاً دوراهی بین عشق و وظیفه نامیده می‌شود. ولی در محله چینی‌ها اوضاع پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. اینجا با دوراهی میان دروغی طرفیم که دوست داریم آن را راست بپنداریم و حقیقتی که آرزو می‌کنیم دروغی بیش نباشد. پیچیدگی محله چینی‌هااین‌جا مشخص می‌شود که حل شدن هر کدام از کشمکش‌ها، اوضاع دسته دیگر را به هم می‌ریزد. جیک اگر قرار باشد تقابلش با آدم‌های دیگر را از بین ببرد، نمی‌تواند درگیری درونی‌اش را به سرانجام مناسب برساند و اگر بخواهد این مشکل را حل کند، دیگر در حل نیاز دراماتیک اولیه‌اش ناموفق خواهد بود. در چنین وضعیت پیچیده‌ای است که محله چینی‌ها، اساسی‌ترین درون‌مایه فیلم‌های نوآر را پیدا می‌کند.

افتخارات فیلم محله چینی ها
از بخت بد محله چینی ‏ها بود که در یکی از درخشان ‏ترین سال‌های هالیوود ساخته شد. سالی که در آن آثار بزرگی چون «پدرخوانده ۲»، «لنی»، «زین‏های شعله‏ورن»، «زنی تحت تاثیر»، «قتل در قطار سریع ‏السیر شرق»، «آلیس دیگر اینجا زندگی نمی‌کند» ساخته شده بودند. همین بود که در مراسم اسکار همه قابلیت‏های آن زیر سایه سنگین «پدرخوانده» و فیلم‏های دیگر قرار گرفت و از مجموع ده رشته‏ ای که نامزد شده بود، توانست تنها یک اسکار بهترین فیلمنامه را نصیب خود کند و البته فیلمنامه رابرت تاون چنان درخشان و نبوغ‏ آمیز بود که اعطای اسکار به آن کاملا بدیهی به نظر می‏رسید. با این ‏همه «محله چینی ‏ها» برای پولانسکی یک موفقیت عظیم بود. گذشته از اینکه برای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن، بهترین فیلمبرداری، بهترین موسیقی متن فیلم، بهترین تدوین و بهترین صداگذاری کاندید شد، در مراسم گلدن‌گلاب که قبل از اسکار برگزار می‌شود، عنوان بهترین فیلم درام و بهترین کارگردانی را نصیب خود کرد و در همین مراسم بود که جک نیکلسون به عنوان بهترین بازیگر مرد نقش اول درام و رابرت تاون به عنوان بهترین فیلمنامه‏ نویس انتخاب شدند. «محله چینی‏ ها» در آن سال یکی از ده فیلم برتر سال ۱۹۷۴ به انتخاب مجله تایم بود و منتقدان فیلم نیویورک جک نیکلسون را به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد سال ۱۹۷۴ انتخاب کردند.

منبع: خبرگزاری صبا/ فیلم نگار

دسته‌ها: سینما

بازینام

وب سایت بازینام | بازینام مجله فرهنگ ، ادب و هنر |

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *